دسته بندی :
با بزرگمنشی دروغین و همچنان که آشفتگی و خشم در لرزش صدا احساس بشه: "عزیزم نه پول همرامه نه خوراکی! ولش کن نمیخواد!"
پسر بچه: "اشکال نداره! فدا سرت! حال میکنم شیشه تمیز باشه!"
پسرک با ذوق زدگی متمولانه و پر محبتی که انگار غم رو از چهرهی منگِ مقابلش تشخیص بده: "سردته؟! اونجا آتیش روشن کردیم! بیا خودتو گرم کن!"
چراغ که سبز شد سریع فکر حقیری از روی درک نادرست زندگی ذهن رو پر کرد: باید آیندهی این بچه رو دید که چطور دنیا تغییرش میده
نویسنده: زوینـا | یکشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۰ - 13:47
برچسب : نویسنده : zevina بازدید : 88