ّبی آرام

ساخت وبلاگ

مجنون آروم و بی آزاری می‌شناختم که پول یه پاکت سیگار _نه کمتر، نه بیشتر_ رو از مردم می‌گرفت‌؛ دوستش داشتن و با رضایت بهش می‌دادن.
سیگار رو که می‌خرید، می‌رفت گوشه پیاده‌رو، همه سیگارا رو با فاصله و دقت زیاد کنار هم ردیف می‌کرد. اولی رو بر می‌داشت، روشن می‌کرد و یه پُک عمیق می‌زد. بعد می‌ذاشت سر جاش و نگاه می‌کرد تا خاکستر و خاموش بشه. این کار رو تا نخ آخر همینجور ادامه می‌داد.
فکر کنم 25 سال گذشته. امشب یادش افتادم.

یاد...
ما را در سایت یاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zevina بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 1:29